یادداشت - چهل و دوم- آیا نظریه تکامل درست است؟

اگر گفته شود که نظم در دنیا و آفرینش موجودات و تعادلی که در آنها وجود دارد کار طبیعت است و به طور طبیعتی و بر اساس تکامل این اتفاقات افتاده است، مثلاً اینکه کره های منظومه شمسی دور خورشید می‌گردند به دلیل قانون جاذبه است و اینکه  در تابستان که هوا گرم است درختان میوه می‌دهند طبیعی است و  بر اساس یک روال طبیعی از تک سلولی‌ها ، چند سلولی‌ها و سپس گیاهان و سپس حیوانات و سپس انسان‌ها بر اساس تدریج زمان و تکامل طبیعی به وجود آمده‌اند. جواب‌های زیر را می‌توان به آن داد:

1- چرا طبیعت همه را به هم وابسته کرده است؟ مثلاً چرا درخت نخل خرمای خودش را نمی‌خورد؟ چرا گیاهان گل می‌دهند تا حشرات و زنبورها به خاطر گل‌ها جذب آنها شوند تا تولید مثل گیاهان از طریق وابستگی به دیگران با گرده افشانی کامل شود؟ چرا طبیعت و تکامل گیاهان و حیوانات را مستقل از هم ننموده است؟ منطق این است که تکامل و طبیعت آنها را به صورت مستقل از هم به تدریج تکمیل کند. فقط می‌توان گفت چیزی غیر از طبیعت و تکامل این آفرینش را ایجاد نموده است و چون نظم و یکدستی عجیب و عمیقی در آن وجود دارد آن چیزی که آنها را ایجاد نموده است عجیب و عمیق‌تر از آنچه ایجاد کرده است بوده است.

2- اصلاً چرا تقریباً همه گیاهان و حیوانات به صورت زوج هستند، به نظر می‌رسد بر اساس طبیعت و بر اساس عقل اگر رشد و تکامل و وضعیت فعلی به دست طبیعت بود راحت‌تر بود که زوجیتی نباشد و نه تنها به دیگر انواع موجودات وابسته نباشند بلکه به همنوع خود و با جنس مختلف نیاز نداشته باشند.

3- چرا نیاز به تولید مثل را در حیوانات و به خصوص انسان‌ها که خبر داریم همراه با لذت گذاشته است؟ اگر فقط حفظ نسل مورد نظر بوده است به صورت طبیعی می‌توانست بدون لذت و بر اساس یک نرخ مشخصی و وابسته به غذا و امکانات محیطی تولید مثل اتوماتیک صورت گیرد. اصلاً لذت چیست؟

4- اگر تکامل و تدریج زمانی این آفرینش را ایجاد کرده است بر اساس کتب و تاریخ و دانش موجود، از چند هزار سال تا چند میلیون سال قبل از اکنون از گیاهان و جانوران مختلف اطلاعات بسیاری  موجود است. خوب چرا در این مدت تدریج و زمان و تکامل آنها را تغییر نداده است. مثلاً بر اساس یک کتاب خطی هزار ساله ایرانی یا مصری و یا کشورهای دیگر موجود می‌دانیم که فلان گیاه به این صورت بوده است، چرا بعد از چند هزار سال این گیاه تکامل را طی نکرده و به صورت دیگری در نیامده است. البته تغییر و سازگاری داریم و چنانچه یک گیاه به یک منطقه آب و هوایی یا شرایط خاک مختلفی وارد شود تغییرات و سازگاری پیدا می‌کند که این هم نشانه خالق عالم توانایی است ولی تکامل پیدا نمی‌کند. مثلاً چند هزار سال پیش میمون بوده است مثلاً هزار سال پیش یزید( لعنت خدا بر او) میمون باز بوده است، خوب چرا بعد از هزار سال پیش میمون‌ها کمی تکامل پیدا نکرده‌اند تا مثلاً مثل انسان‌های اولیه ( بر اساس برخی حدس‌های تاریخی) یک صنعتی راه بیندازند یا از آتش استفاده کنند یا لباسی بپوشند یا خانه ای بسازند یا در غار نشین شوند یا حداقل یک زبان شامل ده کلمه ایجاد کنند و مثل انسان ناطق بشوند؟ چرا؟ پس هرگز تکامل و طبیعت و تدریج زمان باعث خلق این همه مخلوقات، گیاهان و حیوانات و انسان‌ها نشده است بلکه خالقی دانا و توانا و مدبر آنها را خلق کرده است و آفرینش آنها را استوار نموده است. هر چند می‌تواند به مرور زمان این کار را کرده باشد که این هم به دلیل ازلی و ابدی بودن اوست که چیزی به اسم زمان برای ما و درک ما و مخلوقات ایجاد کرده است و همه ما را تابع ( به مفهوم ریاضی Function) زمان نموده است که نشان دهنده ازلی و ابدی بودن اوست ولی اصلاً طبیعت و مرور زمان نخواهد توانست که باعث خلق مخلوقات و استوار شدن این دنیای متعادل و منظم و پیچیده بشود.

5- اگر طبیعت و گذشت زمان باعث خلق این همه موجودات و شرایط فعلی کره زمین شده است، چرا در کره های دیگر نظیر ماه و خورشید و عطارد و مریخ چیزی تولید نکرده است؟ به هر حال شرایط یکسانی از نظر زمانی بوده است مثلاً می‌توانسته است که در مریخ کمی سردتر بوده است موجوداتی به تدریج تولید شوند که با شرایط دمایی، عنصری، فشاری آنجا ایجاد شوند و مثل کره زمین با تنوع بسیار و در بین آنها یکی یا یکسری به هوش یا منطق یا ارتباطات انسانی برسند. چرا نشده است؟

6- اگر به جهش ژنی است، بر اساس تحقیقات چند سال اخیر، در خون انسان (و احتمالاً در بقیه حیوانات) در هر روز ده ها ( و شاید هزاران) جهش ژنی اتفاق می‌افتد که توسط بدن دفع می‌شود که در طول عمر یک انسان و در بین هزاران نفر، یک عدد از این جهش‌های ژنی ( به تقدیر و تدبیر خداوند) توسط بدن دفع نمی‌شود که می‌شود سرطان. پس اگر به جهش ژنی بود، باید در طی یک روز هر انسانی به چیزهای مختلف و انسان‌های کره زمین به بینهایت حالت تغییر شکل می‌دادند.